آنچه از قرآن كريم درباره عبادت انسان ها بر مىآيد، اين است كه كامل ترين و
برجسته ترين وصف براى انسان آن است كه عبد ذات اقدس اله باشد، زيرا كمال هر
موجودى در اين است كه بر اساس نظام تكوينى خويش، حركت كند و چون خود از اين مسير
و هدف آن، اطلاع كاملى ندارد، خداوند، بايد او را راهنمايى كند. و حقيقت انسان و
جهان و ارتباط متقابل انسان و جهان را براى او تبيين نمايد. ارتباط انسان با همه پديدهها از يك سو و جهل او به كيفيت اين ارتباطها از سوى
ديگر، ضرورت راهنمايى را كه عالم مطلق باشد مشخص مىكند و اگر انسان اين راه را
درست تشخيص داد و عبد خدا بود و مولا بودن و مولويت او را، كه بر همه اين شئون آگاه
است، پذيرفت آن گاه به بهترين كمال مىرسد. لذا خداوند سبحان، مهم ترين كمالى كه در قرآن كريم مطرح مىكند، عبوديت
است: «الحمد لله الذى انزل على عبده الكتاب»[2]. همان طورى كه اسراء و عروج بر اساس
عبوديت است، نزول و فرود كتاب الهى هم بر مبناى عبوديت است. اگر انسان بخواهد اسراء يا معراج داشته باشد، و قلبش مهبط وحى شود، بايد از سكوى عبوديت پرواز كند. هم «سبحان الذى اسرى بعده»[3] بر اساس عبوديت است، هم «فاوحى الى عبده ما اوحى»[4] و هم «الحمدلله الذى نزل على عبده الكتاب»[5] و اين اختصاصى به علوم شريعت و علوم ظاهر ندارد بلكه كسانى كه علوم ولايى دارند و بر اساس باطن حكم مىكنند و خضر راه هستند، هم بر اساس عبوديت به اين جا رسيدهاند. خداوند متعالى وقتى كه جريان خضر را ذكر مىكند، مىفرمايد: «فوجد عبدا من عبادنا»[6] و قبلا هم موساى كليم مأمور شد كه از بندهاى از بندگان خاص خدا استفاده كند كه از علم لدنى طرفى بسته است. پس اگر خضر راه است، يا اگر پيغمبر اسلام است، به خاطر عبوديت به اين جا رسيده است. |
نظرات شما عزیزان: